دکتر علیرضا حسینی استادیار گروه زبان و
ادبیات عرب دانشگاه کوثر بجنورد
زینب تقی زاده کارشناس
ارشد تاریخ اسلام دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین
پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین
چکیده
پژوهش حاضر درصدد است که نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی وزیر عهد سلجوقیان را با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس وزیر عهد فاطمیان را در نظام تعلیم و تربیت هر دوره را، با هم مقایسه نماید. روش پژوهش در این تحقیق توصیفی و تحلیلی میباشد. نخست خواجه نظام الملک طوسی و نقش ایشان در نظام تعلیم و تربیت سلاجقه بیان میگردد و بعد از آن نقش وعملکرد ابن کلس در نظام تعلیماتی مصر در عهد فاطمیان گفته میشود و در نهایت، وجوه اشتراک و افتراق آنها را بر میشمارد. مدعای این پژوهش این است که این دو وزیر با کفایت نقش بسزایی را در تعلیم و تربیت ایران و مصر ایفا نموده اند و در این راستا دارای وجوه اشتراک و افتراقی هستند. یافتههای این تحقیق نشان میدهد، ازجمله وجوه اشتراک آنها این است که هر دو در برقراری راتبه و مستمری و امکانات تحصیل برای طلاب گامهای اساسی برداشتند و از جمله وجوه افتراق آنها میزان تالیفات آنهاست .تعدد تالیفات ابن کلس نسبت به خواجه نظام الملک نشان دهنده این موضوع است که ابن کلس برای ایجاد مقبولیت و محبوبیت مذهب اسماعیلی در جامعه مصر باید تلاش بیشتری میکرد نسبت به خواجه نظام الملک طوسی. چراکه این وزیر سلجوقی از حمایت خلفای عباسی برخوردار بود.
واژگان کلیدی: خواجه نظام الملک طوسی، ابن کلس، سلجوقیان، فاطمیان، تعلیم و تربیت
مقدمه
این مقاله نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی در نظام تعلیم و تربیت سلجوقیان با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس در نظام تعلیم و تربیت فاطمیان را به صورت تطبیقی بررسی می نماید. علت انتخاب این موضوع چنین است که هر دوی این اشخاص تاثیر بسزایی در ارتقاء فرهنگ جامعه خویش داشتند و از شخصیت های تاثیر گذار در جهان اسلام به شمار می آیند.
خواجه نظام الملک طوسی وزیر مقتدر سلاجقه که حدود سی سال و زارت سلجوقیان را بر عهده داشت، توانست با تأسیس نظامیهها به عنوان اولین مدارسی که دارای نظم و راتبه بودند، تعلیم و تربیت را دارای نظام، چهارچوب و مقررات نماید. ایشان نهاد آموزش و پرورش را از نهادی وابسته به مساجد و سایر اماکن به نهادی مستقل مبدل نمود. در مورد خواجه نظام الملک طوسی و نظامیهها تحقیقات بیشماری انجام گرفته است از جمله کتاب نظامیهها و تاثیرات علمی و اجتماعی آن که توسط نوراله کسایی نوشته شده است. همچنین لمبتون در کتاب سیری در تاریخ ایران بعد اسلام، علی الماسی در کتاب تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران، احمد شبلی در کتاب تاریخ آموزش در اسلام خود، در بخشهایی از کتابهای خود به این مقوله پرداختهاند. این نویسندگان متاخر با استفاده از منابع متقدم تاریخی از جمله کتب الکامل ابن اثیر، طبقات الشافعیه الکبری سبکی ، آثارالبلاد قزوینی، زبده التواریخ اخبار الامراء و الملوک السلجوقیه حسینی و.این تحقیقات را به رشته تحریر درآوردهاند.
با توجه به منابع متقدم و پژوهشهای نوین که برخی از آنها ذکر شد، میتوان گفت که خواجه نظام الملک طوسی به عنوان وزیر عهد سلجوقیان نقش بسزایی در نظام تعلیم و تربیت آن دوره ایفا نموده است. این پژوهش حاضر در صدد است تا نقش و رویکرد این وزیر را با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس وزیر عهد فاطمیان مقایسه نماید. علت انتخاب این فرد برای مقایسه این است که سلاجقه با فاطمیان در رقابت مذهبی با یکدیگر بسر میبردند و یکی از نگرانیهای خواجه نظام الملک ترس از رخنه اسماعیلیان به درون نظام ی ایران بود. به همین دلیل او رقابت با فاطمیان را از طریق آموزش و نظام تعلیماتی موجود در نظامیهها که در اثر چشم و هم چشمی با الازهر ساخته بود، آغاز کرد. در عهد فاطمیان هم از بین وزراء تنها وزیر تاثیر گذار و قابل قیاس با خواجه نظام الملک طوسی، ابن کلس میباشد. ابن کلس وزیر با نفوذ فاطمیان با انجام تدریس و تألیف کتب متعدد در زمینه فقه اسماعیلی به حمایت از خلفای فاطمی و ترویج این مذهب در مراکز علمی مصر پرداخت و در راه اعتلای نظام تعلیم و تربیت مصر در راستای حمایت از خلفای فاطمی گامهای بسزایی برداشت. او برای انتظام تعلیم و تربیت در مرکز علمی الازهر، مقررات خاص و امکاناتی جهت تحصیل رایگان و جذب طلاب به سوی این مرکز قرار داد. از این رو با مطالعه عملکرد خواجه نظام الملک طوسی در زمینه آموزش و مقایسه با عملکرد ابن کلس، به وجوه اشتراک و افتراق نقش و عملکرد این دو وزیر تاثیرگذار خواهیم پرداخت.در مورد نقش ابن کلس در تعلیم و تربیت به صورت مستقل تحقیقی انجام نگرفته است. اما در برخی از منابع به صورت پراکنده، به آن پرداخته شده است. از جمله منابع متقدم، کتاب اتعاذ الحنفاء بااخبار الائمه الفاطمیین الخلفا و المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والاثار نوشته احمدبن علی مقریزی و کتاب البدایه و النهایه نوشته اسماعیل بن عمرابوالفداء است. البته تحقیقات و پژوهشهای متأخری که گریزی به عملکرد ابن کلس زده باشند، نیز انجام گرفته است از جمله کتاب ساختار نهاد دینی که به قلم فاطمه جان به نگارش در آمده است. کتاب فاطمیان و سنّت های تعلیمی آنان، نوشته هاینس هالم و مقالهای که نگار ذیلابی تحت عنوان بررسی منابع تاریخ تشکیلات اداری و مالی در دولت فاطمیان نوشته است.
نقش و رویکرد خواجه نظام الملک
خواجه نظام به نقل از تاریخ بیهق در سال 410 هجری قمری (ابن اثیر و صاحب تجارب السلف تولد او را در 408 ذکر کردهاند) یا 28 مهرماه 396 هجری خورشیدی متولد شده است. خواجه از دهقان زادگان طوس بود. دهقانان در قدیم به طبقهای از ایرانیان اصیل صاحب ملک و زمین اعم از دهنشین و شهرنشین اطلاق میشده است. لمبتن ایرانشناس انگلیسی دهقانان را کدخدایان یا سرپرستهای دهها میخواند که زمینهایی داشتند و به عنوان محصل مالیات و مأمور وصول مالیات دیوان بودند. در قرون اولیه اسلامی دهقانان نقش مؤثری در پیشرفتهای علمی، حفظ فرهنگ ایرانی و اداره امور ی ایفا کردهاند. خواجه نظام نیز از چنین خاندانی بر آمده بود و در نویسندگی و حسابرسی سرآمد بود و ابتدا خدمت ابن شادان عمید بلخ و وزیری چغری را میکرد و ابن شادان هنگام موت خواجه را به آلب ارسلان پسر چغری توصیه کرد و خواجه قبل از سلطنت آلب ارسلان در موقعی که امارت خراسان را داشت، منصوب شده بود. بعد از آنکه طغرل مرد، عمیدالملک کندری وزیر او که از ری محل وفات سلطان دور بود خود را به سرعت به او رساند و پسر جغری یعنی سلیمان را که مادرش در عقد طغرل درآمده بود و طغرل نیز او را جانشین خود قرار داده به سلطنت انتخاب کرد. اما این انتخاب از سوی همگان پذیرفته نشد و امیران و نزدیکان دیگر طغرل، مخالفت کردند. از جمله یکی از امیران طغرلی در قزوین و خواجه نظامالملک وزیر آلب ارسلان پسر دیگر جغری این امیرزاده را به جای برادرش سلطان خواندند و عمیدالملک وقتی دید که هواخواهان آلب ارسلان بیشتر و قویترند، او هم در ری همین کار را کرد و سلیمان را ولیعهد آلب ارسلان قرار داد. آلب ارسلان نیز با یاری خواجه نظام الملک سلیمان را مغلوب کرد و به قتل رساند و در 455 هجری قمری به ری رفت و خود را سلطان خواند و خواجه نیز رسماً به وزارت سلجوقیان رسید و نظام الملک لقب گرفت. (لمبتون، 1363: 73)
خواجه خود به اهمیت مقام وزارت نیک آگاه بود و در تنامه منسوب به او در اهمیت نقش وزیر مینویسد: ملِک به عمال آراسته باشد و سر همه عاملان وزیر باشد و هر آنگاه که وزیر بد باشد و ظالم عمال همه همچنان باشند». (نظام الملک، 1347: 156)
نظام الملک هر کاری را نیکو میکرد: اقطاع هر سربازی را هزار دینار قرار داد؛ نیم آن را به بار سمرقند حوالت کرد و نیم آن را از سرزمین روم بخواست، و درهمی از آن را درنگ نیفتاد. او نخستین کس بود که ترکان را اقطاع داد و مدارس نظامیه را در سراسر های عراق عرب و عراق عجم و خراسان بساخت. وزیر نظام الملک به راستی بنیان گذار مدارس معروف به نظامیه است. ساخت مدرسه نظامیه بغداد درذی الحجه سال (457 ه.ق) آغاز شد و در ذی القعده سال(459 ه.ق) به پایان آمد. افزون بر مدرسه بغداد، مدارس نظامیه در نیشابور، آمل، موصل، بصره، هرات، دمشق، جزیرة العمار، غزنه و مرو هم ساخته شد. بخشی از این مدارس را وزیر خود ساخت و بخش دیگری از آنها با اموال اعطایی او ساخته شد.» (حسینی، 1380:99)، تهای نظام الملک در جهت تثبیت امور، ایجاد امنیت عمومی و به نظم درآوردن قواعد اخذ خراج، او را به عنوان یکی از بزرگترین وزرایی که شرق تا کنون دیده است، مورد ستایش مورخین درآورده است. وی به نقش خویش در آن هنگام به خوبی آگاه بود، چنانکه میگوید: عمال شغل ایشان به وزیر تعلق دارد و وزیر نیک پادشاه را نیام و نییرت گرداند و هر پادشاهی که او را بزرگ شده است و تا قیامت نام او به نیکی میبرند همه آن بودهاند که وزیران نیک داشتهاند.» (نظام الملک، 1347: 31)
در شذرات الذهب در مورد اموری که خواجه انجام داده است اینگونه آورده است: و استوزر نظام الملک، فأبطل ما کان علیه الوزیر قبله عمید الملک من سبّ الأشعریة، وانتصرللشافعیة، و أکرم إمام الحرمین، و أبا القاسم القشیری، و بنى النّظامیة، قیل: و هی أوّل مدرسة بنیت للفقهاء» (العکری حنبلی، 1986: ج6/234)، همانطور که در بخش قبل گفتیم عمیدالملک کندری فقهای شافعی را طرد کرده بود و تهای سختگیرانه ای را نسبت به آنان دنبال کرده بود که با سرکار آمدن نظام الملک ت تغییر کرد. او فقهای شافعی را گرامی داشت و زمینه برگشت آنان به وطن و فعالیت فرهنگی آموزشی آنان را فراهم نمود. خواجه نظام الملک در دوران آلب ارسلان نقش مهمی در پیشبرد امور نظامی و فتوحات او داشت. لمبتون در این باره مینویسد: خداوندش را در سفرهای جنگی همراهی مینمود و نیز خود در رأس سپاهیان را در جنگها فرماندهی میکرد، منجمله سفرهایی به فارس که پیروزیهایش در هردو جنگ بر شهرت و اعتبارش بسیار افزود.» (لمبتون، 1363: 69)
همین تواناییهای خواجه نظام الملک بود که باعث شد در نزد سلاطین و خلفا دارای منزلت و ارج و قربی بالا گردد به طوری که بتواند با تکیه بر آنها نظرات سلاطین را نسبت به تهای فرهنگی آموزشی خود جلب و متمایل نماید و آنها را اجرا نماید. نظامالملک طوسی پس از آلب ارسلان وزارت پسرش سلطان ملکشاه سلجوقی مقتدرترین شاه سلاجقه را به عهده داشت.
میرخوند در کتاب مآثرالملوک اینگونه در مورد خواجه نظام الملک گفته است: خواجه نظام الملک طوسى- رحمهالله- که در جهان عدیل و نظیر نداشت.وزیر او بود و مدرسه نظامیه بغداد و نظامیه بصره از جمله مستحدثات خواجه نظام الملک است. گویند که سخاوت آن وزیر خیر فاضل به مرتبهاى بود که در نوبت اول که همراه سلطان به دار السلطنه بغداد رفته بود مبلغ صد و چهل هزار دینار از خاصه خود به ارباب احتیاج رسانید. و او اول وزیرى است که در لقب به خلیفه منسوب گشت. زیرا که المقتدى باللّه او را رضى امیر المؤمنین» لقب داد و قبل از او هیچیک از وزراء را این معنى میسر نشده بود.» (میرخوند، 1372: 128)
خواجه نظامالملک در طول وزارت در زیر دست آلپ ارسلان و ملکشاه در اداره امور و فتح بلاد و سرکوبی مخالفین این دو پادشاه چنان کفایت و حسن تدبیر به خرج داد که دولتی وسیع از حلب تا کاشغر را تحت امر ایشان آورد و نام و نشان آن دو سلطان را در شرق و غرب عالم معلوم آن زمان جاری کرد تا آنجا که باید قسمت عمده شهرت و پیشرفتی را که در کارها نصیب آلب ارسلان و ملکشاه شده از برکت خردمندی و کاردانی خواجه دانست. او حوزه قلمرو حکومت ایران را چنان وسیع کرد که در کلیه این هزار و چهارصد ساله تاریخ اسلام نظیر آن دیده نشده است و در این حوزه جایی نبود که در انجام دادن امر او اندک تأخیری روا دارند.
مدت وزارت نظام الملک در ایام آلپ ارسلان و سلطان ملکشاه حدود سی سال بود، وقتی روز شنبه عاشر رمضان سنه الخمس وثمانین واربعمائه، حاجب یکی بر روزگار گور خان زیادت شد، بعد از آن در خوارزم، والا به ایام قدیم وزیر و حاجب یکی بودی، و الله اعلم. (همدانی، 1386: 39) این گفته همدانی مؤید این مطلب است که در بخش گذشته به آن اشاره کردیم. در دوره اول وزراء که دوره قدرت آنها بود وزیر وحاجب یکی بود وهمین یکی از عوامل قدرت آنان بود ولی در دوره دوم که دوره افول قدرت آنان بود حاجب به وزارت اضافه شدو همین امر باعث کاهش قدرت پست وزارت گردید.
نخستین اقدام نظام الملک خاتمه دادن به فتنه شافعی و اشعری در خراسان بود که عمیدالملک آن را دامن زده بود. وی بزرگان شافعی را که در نتیجه این بلوا ناگزیر به ترک وطن شده بودند به خراسان باز خواند و با تأسیس مدرسه نظامیه نیشابور، امام الحرمین جوینی را به ریاست و تدریس در آنجا مأمور نمودو در همین ایام بود که خاطر سلطان را نسبت به طلبه علم معطوف و نظر وی را در ساختن مدارس اسلامی جلب نمود. (کسایی، 1363: 30)
خواجه غیر از به قدرت رساندن دو شاه و تدبیر امور ملک ایشان در اصلاح امور مملکتی و رتق و فتق امور مملکتی و حل مشکلات عدیده اجتماعی و اخلاقی و سایر مسائل مملکتی نیز نقشی اساسی داشت و گفته میشود که ایران در دوران وزارت او نسبت به دورههای قبل و بعد از حیث امنیت و رفاه وضعیت بسیار مطلوبی داشته است. او همچنین بر امور فرهنگی و علمی نیز نظارت داشت و گذشته از یاری رساندن به عالمانی چون خیام دست به ایجاد مدارسی زد که در تاریخ، بنام وی به مدارس نظامیه مشهور است و همان مدارس هستند که بعدها سرمشق دانشگاهها شدند. که مهمترین آنها عبارت بودند از نظامیههای بغداد، موصل، نیشابور، بلخ، هرات، مرو، آمل، گرگان، بصره، شیراز، اصفهان. نهضتی که نظامالملک با ساختن نظامیههای متعدد به وجود آورد به زودی و با سرعتی شگفتآور در سراسر شهرهای ایران و بسیاری دیگر از شهرهای کشورهای اسلامی دنبال شد، به طوری که در سدههای پنجم و ششم هیچ شهری نبود که در آن مدارس متعددی وجود نداشت؛ چه کوچک چه بزرگ. امرا و حاکمان نیز به پیروی از وی یا برای نشان دادن علاقه خود به علم، به احداث مراکز تعلیم در شهرهای خود همت گماشتند. در روزگار سلاجقه گامی که برای تقویت و تثبیت نهاد مذهب سنت برداشته شد، توسعة مدارس بود.
گویند آلب ارسلان راهش به نیشابور افتاد. از در مسجدی گذشت گروهی فقها بدید که ژنده پوش بر در آن مسجد جمعند. هیچ اعتنایی به شاه و وزیر و غیره نکردند. نه تکریمی، نه تعظیمی، نه حتی دعای خیری. سلطان پرسید وزیر اینها چه کاره اند؟ نظام الملک پاسخ داد طلبه علوم هستند که از هر کس شریف تر اند. از دنیا بهری ندارند و لباسهایشان گواه است که نادارند. وزیر حس کرد که سلطان از جواب او کمی دلش به حال آن طلبهها سوخته است. گفت ای سلطان اگر اجازه بفرمایی، ما مدارس معتبر برای طلاب بسازیم. خوابگاهی برای این محصلین تأمین کنیم. ماهیانه ای جیرهای مقرر شود که غم نانی نخورند و به خاطر آسوده تحصیل نمایند. سلطان فکر را پسندید. به فرمان این وزیر روشن ضمیر در سراسر مملکت مدرسهها بنا شدند از بودجهای که خرج آن از اختصاص وزیر بود، ده یکش صرف این کار شد. » (قزوینی، 1366: 9) این نخستین پروژه خیریه بود که در تعلیم و تحصیل علوم پی ریزی شد.
بنای نظامیهها به قدری در تاریخ فرهنگ اسلامی مهم است که حتی بعضی از مورخان، خواجه را نخستین بنیان گذار مدرسه در بلاد اسلامی دانستهاند. ولی مورخ معروف سبکی » در کتاب خود میگوید: من در این باره فکر کردم با این که پیش از خواجه در بلاد اسلامی، مدارس زیادی وجود داشت، روی چه اصلی خواجه را مؤسس نخستین مدرسه در فرهنگ اسلامی دانستهاند، این فکر بر من غلبه یافت که خواجه نظام الملک، اولین کسی است که برای طلاب راتبه مقرر داشته است. زیرا بر من ثابت نیست که پیش از خواجه راتبه ای برای طالبان علم مقرر شده باشد و به احتمال قوی چنین کاری تا روزگار خواجه صورت نگرفته بود. از این جا معلوم میشود تنها امر مهمی که در مدارس قبلی معمول نبوده و خواجه آن را معمول ساخت راتبه و کمک هزینه دانش پژوهان بوده است، علاوه بر تأسیس مدارس او توانست نیازمندیهای دانشجویان را برطرف سازد تا آنان بتوانند فارغ البال و آسوده به تحصیل مشغول شوند و تنها دغدغه آنان علم و تحصیل باشد.» (سبکی، 19: ج2/137)
خواجه نظام الملک همچنین عالمی توانمند بود و کتاب مشهور سیرالملوک یا تنامه او به زبان فارسی نمونه برجسته یکی از تنامههای ایرانی است. البته در باب نظامیهها بحث و حدیث فراوان است. مثلاً عدهای شیوه اداره نظامیهها و مقررات آنها را در ترویج اندیشههای ضد فلسفی مؤثر میدانند. همچنین گفته میشود که خواجه که در اندیشه از مخالفان سرسخت زمینداری بود، خود زمینداری بزرگ بود. نظام الملک پس از استیلای امرای شیعی مذهب آلبویه بر بغداد و آل حمدان بر قسمتی از سوریه و گسترش دعوت فاطمیان با ایجاد مراکز فرهنگی و تعلیمی، با تأسیس مدارس نظامیه مبارزه گستردة فرهنگی و تبلیغاتی را با جنبش اسماعیلیان و شیعیان دوازده امامی آغاز کرد.
اهداف نظام الملک از ایجاد این مدارس را میتوان چنین برشمرد:
1 ـ پرورش علما و فقهای شافعی وابسته به سلجوقیان برای مشروعیت دولت آنان و سلطة فکری بر مسلمانان ساکن در متصرفات سلاجقه.
2 ـ جلوگیری از گسترش تبلیغات فرقة اسماعیلیه و شیعه اثنیعشری که از دورة آلبویه رو به تزاید نهاده بود؛
3 ـ رقابت و همچشمی با الازهر و دارالعلم فاطمیان در قاهره و جلوگیری از فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی آنان در شرق اسلامی؛
4 ـ فراهم آوردن عناصر وفادار به خود و کادر دیوان سالار برای اداره تشکیلات دیوانی امپراتوری گستردة سلاجقه؛
5 ـ خواجه نظام الملک که فردی مذهبی و متشـَرّع و نسبت به مذهب تسنن و فقه شافعی و کلام اشعری به سختی متعصب بود، نظامیهها را به عنوان نهادهای تبلیغی و تعلیمی فقه شافعی و کلام اشعری پایهگذاری کرد. وی گماشتن علما و دانشمندان شایسته شافعی را برای تعلیم و تدریس در نظامیهها وظیفه شخصی خود میدانست و بر خلاف مشاغل و گرفتاریهای بسیار، خود شخصاً به کار آنها رسیدگی میکرد. وی عزل و نصب مدرسان و متولـّیان و امور جاری مدارس را زیر نظر داشت. برای نمونه، هنگامی که خواجه با خبر شد شیخ ابو اسحاق شیرازی از حضور در نظامیه بغداد به دلیل تصرف برخی منازل مردم برای بنای آن، امتناع کرده است، سخت برآشفت و دستور داد به هر صورت ممکن موافقت ابو اسحاق را جلب نمایند. (ابن الاثیر، 1965: ج10: 55)
همچنین در سفر سال 479 هـ. به بغداد برای تشویق اهل علم به مدرسه رفت و به اصلاح امور مدرسه پرداخت و در کتابخانة آن به تدریس و املای حدیث نشست. (همان: 157) با همه مشغلهای که خواجه نظام الملک داشت، ولی رسیدگی به امور فرهنگی مملکت را در اولویت قرار داده بود اساتید و حتی دانشجویان با وسواس انتخاب میشد. منشور و حکم تدریس اساتید توسط شخص خواجه داده میشد خود او هم در بطن آموزش قرار میگرفت. نه تنها بخش نظارتی کار بلکه در بخش اجرایی هم به شخصه فعالیت میکرد که این موضوع برای بقیه باعث دلگرمی و انگیزه بالا میگردید.
اهمیت عمل خواجه نظام الملک:
1- نظام آموزشی را تحت کنترل حکومت درآورد.
2- نخستین کسی بود که تأسیس مدارس را جزء برنامه ها وظایف دولت قرار داد.
3- در مدت کمی تعداد بسیاری از این نظامیه ها را بنا کرد وتحت کنترل ی خود درآورد.
4- در محتوی آموزش و تشکیلات داخلی و عملکرد وقتی معماری این مدارس وحدت، همبستگی و همشکلی بو جود آو رد.
نقش و رویکرد ابن کلس:
ابن کلس در خانوادهای یهودی در بغداد به دنیا آمد. حساب و نوشتن را در همان شهر فرا گرفت، سپس به همراه پدرش به شام کوچ کرد و در رمله ساکن شد. در این شهر به عنوان وکیل (نماینده خرید) بازرگانان مشغول کار گردید و پس از مدتى، با اموالى که نزد او گرد آمده بود، به مصر گریخت و برای کافور اخشیدی به تجارت پرداخت. ابن کلس در مصر از سوی کافور مأمور خرید کالاهایى گشت که بهای آنها از درآمد اراضى کشاورزی پرداخت مىشد و همین امر موجب گردید که اطلاعات دقیقى در باب روستاهای مصر و درآمد آنها حاصل نماید و با اظهار لیاقت، توانایى و امانت داری، توجه کافور را جلب کند. او توانست متصدی دیوان مصر و شام شود. سپس به طمع وزارت، اسلام آورد و به فراگیری قرآن و فقه پرداخت.
با اسلام آوردن ابنکلس، موقعیت ابوالفضل جعفر بن فرات وزیر کافور متزل و خصومتش با او آغاز شد که پس از مرگ کافور (357 ه.ق) علنى گشت. جعفر بن فرات که منصب سابق را نیز حفظ کرده بود، به دستگیری دیوانیان عصر کافور از جمله ابن کلس پرداخت و به مصادره اموال آنان اقدام کرد. با پادرمیانى یکى از علویان به نام ابوجعفر مسلم بن عبیدالله حسینى، ابن کلس پس از پرداخت 4500 دینار، از بند ابن فرات رهایى یافت و با کمک برادرش مخفیانه از مصر عازم قلمرو ابوتمیم معد ملقب به المعز لدین الله فاطمى در مغرب شد و بعد در رکاب او به مصر آمد. (العکری حنبلی، 1986: ج10/422)، المعز لدین الله او را به وزارت خویش برگزید و مقامى ارجمند داد. پس از او پسرش العزیز باللّه نیز وزارت خود به او داد. (ابن خلدون، 1363: ج3/77)، رابطه ابنکلس با العزیز، بجز یکبار که عزل کوتاه مدت او را از وزارت در پى داشت (373 ه.ق-374 ه.ق)، همواره حسنه بود. علت این عزل را خشم خلیفه فاطمى از قتل الپتکین به دستور ابن کلس ذکر کردهاند. برپایه یک روایت، ابومحمد حسن بن عمار کتامى را که از سران مغربیان بود، جانشین او کرد. اما نابسامانى امور موجب گردید که خلیفه فاطمى بار دیگر وزارت را به ابن کلس واگذار کند و اموال و غلامان بسیار به او ببخشد. این بار ابن کلس تا پایان عمر منصب خود را حفظ کرد. بىتردید گذشته از توانایى سازماندهى باید محافظهکاری و کوشش ابن کلس در جلب رضای العزیز را از عوامل مهم ابقایش محسوب نمود. نظام تشکیلات حکومتی فاطمیان، پس از انتقال دولت از افریقیه به مصر و به ویژه در زمان وزارت یعقوب بن کِلِّس (380-3 ه.ق) شکل گرفت. نقش وی در سامان بخشیدن به امور اداری دولت فاطمی در کنار اقدامات عُسلوج بن حسن و نهاجی- که از سوی معز به دستیاری ابن کلس در ادارۀ امور مالی تعیین شده بود - در تاریخ خلافت فاطمیان در مصر، بسیار پراهمیت گزارش شده است. (مقریزی، 2001: ج1/198-199)، او اساس نظام اداری را برگرفته از میراث بر جای مانده اخشیدیان طراحی نمود. اما منطبق با ساختار دینی حکومت فاطمیان که مبتنی بر کیش اسماعیلیه بود، روح سلسله مراتبی بر همه ارکان آن سایه افکند. از این رو بر رأس هرم قدرت خلافت امام فاطمی قرار گرفت، خلیفهای که تمام اعتبار و مشروعیتش را از کیش اسماعیلیه به عنوان نماینده خدا بر زمین میگرفت و همه اقتدار خلافت و سلطه حکومت دینی و تئوکراسی او ناشی از کیش اسماعیلیه بود. (جان ، 1388: 289)
ابن کلس، نظامی در مصر طرح ریزی کرد که خلیفه» یا امام» در رأس آن بود و تشکیلات حکومتی شامل سه بخش اداری، قضایی و امور مربوط به دعوت فاطمی(تبلیغات) را نظم و نسق میبخشید. (ذیلابی، 1385: 83) یعقوب بن کلّس، در کنار انجام وظایف ی و اداری خود، در عرصة تعلیم و ترویج عقاید اسماعیلی هم اقدامات مهمی را انجام داد که بخش قابل توجهی از آنها در جامع الازهر ظهور و بروز پیدا کرد. اقدامات ابن کلس در این راستا از دو لحاظ قابل توجه است: از طرفی شخصاً در امر تعلیم عقاید اسماعیلی فعال بود؛ روزهای جمعه در جامع الازهر مجلسی را تشکیل میداد و به تعلیم فقه و عقاید اسماعیلی بر اساس کتاب الرسالة الوزیریه میپرداخت که خود در فقه اسماعیلی آن را تألیف کرده بود. از آنجایی که تعلیم عقاید اسماعیلی به خواص و عامة مردم هدف اصلی این مجالس و جلسات بود، علاوه بر حضور قضات، فقها، قرّاء و محدثان، ورود عموم مردم هم برای شرکت در این جلسات آزاد بود. (مقریزی، 19: ج4/162) تدریس عقاید اسماعیلی در الازهر، آن هم به صورت عمومی، این امکان را فراهم آورده بود تا هر فرد متمایل به مذهب اسماعیلی، بتواند با حضور در جامع الازهر به سهولت به یادگیری تعالیم اسماعیلی بپردازد. جنبه دیگر اقدامات ابن کلس این بود که دولت فاطمی در نتیجة مساعدتهای او برای تشویق بیشتر علما و فقهای فعال در جامع الازهر، امکانات رفاهی قابل توجهی برای آنها مهیا کرد و به حمایت مالی از آنها پرداخت. در سال 372 ه.ق به درخواست ابن کلس، العزیز مستمری(رزق) خاصی را برای یک گروه سی و پنج نفری از فقهای اسماعیلی فعال در الازهر تعیین کرد و در جوار الازهر خانهای را برای آنان اختصاص داد. (همان: ج1: 162 و ج2: 273 -275)
یعقوب بن کلس، از خلیفه العزیز بالله خواست تا به گروهی از فقیهان پاداش دهد. پس به هر کدام از آنها آنچه را نیاز داشتند از ابزار زندگی و زیست واگذار کرد و فرمان داد تا خانهای برایشان خریدند و در کنار مسجد الازهر آنرا ساختند. روز آدینه که میآمد همهی فقیهان در مسجد الازهر گرد میآمدند و پس از نماز ظهر تا هنگامی که نماز عصر را میخواندند، حلقه تشکیل میدادند. همچنین از دارایی وزیر، پاداش میگرفتند. بدون شک این اقدامات با فراهم کردن رونق هر چه بیشتر فعالیتهای تبلیغی اسماعیلی میتوانست موجب رواج و گسترش عقاید اسماعیلی در جامعة مصر گردد. بدین ترتیب پس از سپری شدن مدتی از خلافت العزیز، از الازهر به عنوان مرکزی برای اشاعة تعلیمات اسماعیلی بهره برداری شد.
بنا بر تصور رایج، الازهر مرکز دعوت اسماعیلی در مصر بود، با وجود این، هاینس هالم با این نظر، یعنی مرکزیت الازهر برای دعوت اسماعیلی موافق نیست. به نظر این پژوهشگر، الازهر از همان آغاز به عنوان یک نهاد تعلیمی و تربیتی ایفای نقش میکرد و آنچه در آن آموخته میشد، عقاید باطنی اسماعیلی، یعنی حکمت نبود بلکه فقه اسماعیلی بود که بر طبق مذهب اسماعیلی به ظاهر شریعت میپرداخت نه به آنچه اسماعیلیان از آن به نام باطن» یعنی علم به کلام منزل یاد میکردند. به نظر میرسد این دو نظر تناقض چندانی باهم نداشته باشند. جامع الازهر برای هر دو منظور استفاده میشد، بدین صورت که در مجالس عمومی که در این مسجد برگزار میشد، فقه اسماعیلی تدریس میشد تا حاضران و مستمعان با آن آشنا شوند. (هالم، 1387: 55)
ابن کلس، کتاب الرساله الوزیریه یا مصنف الوزیر را در فقه اسماعیلی تألیف نمود. این رساله، کتابی بزرگ و پُربرگ بود که بر مبنای فقه اسماعیلی تنظیم شده بود. در میان شنوندگان او، علاوه بر طلاب علوم دینی، فقیهان، قاضیان، ادیبان و محدثان دیده میشدند که مطالب برگرفته را به محصلان و دانش آموختگان آموزش میدادند. (مقریزی، 19: ج2/341)
این وزیر فاطمی، رساله خویش را در منزل خود نیز تدریس میکرد. (ابن خلکان، بی تا، ج7/ 29) یعقوب بن کلس وزیر بر آن شد نقش مشابهی همانند قاضی نعمان را بازی کند از این رو به تشویق و ترویج کار دانشمندان و علمایی پرداخت که به خدمت گرفته بود یا به جمع ملازمان خود افزوده بود، یا آنهایی که در مدرسه فقهی که در الازهر برپا داشته، استخدام کرده بود.
ابن کلس اهل علم را دوست میداشت و علما در محضرش اجتماع میکردند و در هر مجلسی ترتیب میداد و نوشتههایش را بر مردم میخواند. هنگامی که مجلس وی به پایان میرسید شعرا به پا خواسته و مدایح خود را میخواندند. در خانه وی گروهی قرآن کریم را مینگاشتند و گروهی دیگر کتابهای حدیث، فقه، ادب و حتی طب را مینگاشتند، سپس آنها را مقابله، تزیین و نقطه گذاری میکردند. (ابن خلکان، بی تا، ج2/ 440) ابن کلس، گذشته از دانش پروری، خود نیز اهل قلم بود. به غیر از کتاب الرساله وزیریه، او دارای تألیفات دیگری بود از جمله:
1. کتاب فى القراءات.
2. کتاب فى الادیان، که بعداً آن را مختصر کرد.
3. کتاب فى آداب رسولالله (ص).
4. کتاب فى علم الابدان و صلاحها، در هزار برگ.
6. مناسک الحج
ابن کلس در سال 380 ه.ق مرد. همینکه او درگذشت. العزیز، اندوهناک شد و در تشییع جنازه او حضور پیدا کرد و بر او نماز گزارد و نعش او را با دست خود در لحد جاى داد و در کاخ خود او و دواوین (ادارات دولتى) به مدت چند روز تعطیل بود. (ابن اثیر، 1371، ج 21 / 195 و ابوالفداء، 1986، ج 12/ 308)
مقایسه نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی و یعقوب بن کلس
برای مقایسه نقش و رویکرد این دو وزیر، ابتدا به عملکرد هریک به طور مجزا پرداخته شد. حالا نقاط اشتراک و افتراق بین این دو وزیر آورده میشود. از جنبه بررسی مذهب این دو وزیر، ابن کلس در ابتدا یهودی بود که بعد به طمع وزارت اسلام آورد و به فراگیری قرآن و فقه پرداخت. در حالیکه خواجه نظام الملک دهقان زادهای بود که در خانوادهای اصیل، ایرانی و متعصب بزرگ شده بود. از جنبه بررسی فرهنگی، ابن کلس تاجر پیشه بود و گذران عمر را به تجارت طی مینمود در حالیکه خواجه عمرش را به امور دیوانی سر کرده بود. همانطور که میبینیم خواجه نظام الملک کاملاً پایبند به اصول مذهبی بود که مطابق با آن بزرگ شده بود و در خانوادهای کاملاً فرهنگی بزرگ شده بود. همین موضوع موجب گردیده، در موفقیت او در نظام تعلیماتی تأثیر بسزایی بگذارد. در حالیکه ابن کلس به مذهبی که در آن تربیت شده بود، پشت پا زد و به جای پرورش در یک محیط فرهنگی، در محیطی اقتصادی، رشد کرد و این موضوع میتواند نشان دهنده این نکته باشد که وزیر ابن کلس در مقایسه با وزیر نظام الملک طوسی در زمینه تعلیم و تربیت از موفقیت کمتری برخوردار خواهد بود، چنانکه در مقایسه شرح حال و عملکرد دیدیم که خواجه نظام الملک با تأسیس نظامیهها در سرتاسر بلاد ایران زمین چه نهضت چشمگیری را انجام داد. از وجوه شتراک بین این دو وزیراین است، ابن کلس هنگامی که به وزارت فاطمیان رسید، اساس نظام فاطمی را بر اساس نظام اخشیدیان اما منطبق بر ساختار حکومتی فاطمیان ساخت و طبق اصول اسماعیلی خلیفه را نماینده خدا بر روی زمین قرار داد. خواجه اساس نظام سلجوقی را بر اساس بازگشت به نظام ایرانشهری و ایران باستان قرارداد که در آن پادشاه از فره ایزدی برخوردار است.
ابن کلس کتاب تألیفی خود را در روزهای جمعه در الازهر و در برخی از ایام در منزل خویش، تدریس میکرد. هدفش از تدریس، آشنایی مردم با تعالیم فقهی اسماعیلی و جذب پیروان مذهب اسماعیلی بود. خواجه نظام الملک به تدریس نمیپرداخت ولی او با تمام مشغلههایی که داشت، بر تمام امور جاری بر نظامیهها، حتی در انتخاب مدرسین نظارت میکرد. ابن کلس و خواجه نظام الملک طوسی هر دو به تشویق علما و حمایت از آنها میپرداختند، و برای آنها امکاناتی جهت تحصیل علم در نظر میگرفتند. هر دو دارای اثر و صاحب تألیف هستند که اثر خواجه نظام الملک ت نامه درباره طریقه مملکت داری است و تألیفات ابن کلس جنبه دینی و فقهی دارد و برای آموزش تعالیم اسماعیلی صورت گرفته است. مقایسه حجم و تعداد تألیفات این دو وزیر و تلاش بینهایت ابن کلس در آشنایی مردم مصر و سایرین با فقه اسماعیلی به خوبی نشان دهنده رقابت و دشمنی خلفای فاطمی با خلفای عباسی است و این در حالی است که خواجه نظام الملک خود را بینیاز از تألیف در زمینه فقه شافعی میبیند چراکه علمای پر قدرت شافعی که از حمایت خلفای عباسی و حکمای سلجوقی برخوردار بودند، خود دارای اثرهای گرانقدری بودند که در نظامیهها تدریس میگشت.
خواجه نظام الملک به عنوان بانی نظامیهها، نهضتی عظیم در ساخت مدارس به وجود آورد و برای تحصیل و تدریس در آنها شرایط سفت و سختی از جمله دارا بودن مذهب شافعی را قرار داد در حالیکه ابن کلس در تأسیس مراکز علمی مصر نقش مهمی نداشت. تنها نقش بسزای او تدوین و تألیف کتب فقهی جهت تدریس در مراکز علمی و ایجاد شرایط و امکانات تحصیل برای طلاب مختلف بود.
نتیجه گیری:
خواجه نظام الملک طوسی و
یعقوب بن کلس هر دو از وزیران با کفایت و بنام دوران خود بودند که عملکردی درخشان
در زمینه تعلیم و تربیت داشتند. هر دو جزء اولین نفراتی بودند که نظام آموزشی را
انتظام بخشیدند. آنها برای ادامه تحصیل دانشآموختگان شرایط سهل و آسان از جنبه
امکانات معیشتی فراهم آوردند تا آنها بتوانند بدون دغدغه مالی در زمینه اعتلای علم
و دانش تلاش کنند. در زمینه حمایت از اساتید و قرار دادن راتبه، احترام و مستمری
برای آنها اقداماتی انجام دادند که تا قبل از آن بینظیر بود. به نظر میرسد تنها
شرطی که مانع از رشد آزادانه علم در آن زمان گردید، شرط مذهب بود. طبق نص وقفن تأثیر جغرافیای طبیعی و انسانی کرمانشاهان بر حوادث جنگ جهانی اول نقش ابن مقفع در معرفی فرهنگ و تمدن ساسانی به خلافت عباسی مقایسه بینش و روش برخی از مورخان مسلمان پیرامون فرهنگ و تمدن اسلامی
درباره این سایت