نویسندگان
دکتر نصرالله پور محمدی املشی
دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین
پوریا اسمعیلی
دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین
چکیده
در این پژوهش تأثیر جغرافیای طبیعی و انسانی کرمانشاهان بر حوادث جنگ جهانی اول بررسی می شود. با آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914م./1332ه.ق و با تشکیل دولت موقت ملی در کرمانشاهان و حمایت دول متحد از آنان و همچنین وجود ایلات و عشایر کرد، در همان سالهای آغازین جنگ، ارتش روسیه و بریتانیا در غرب ایران تحت فشار قرار گرفتند و این بدان سبب بود که طوایف کرد به واسطه آشنایی با گذرگاهها و نقاط کوهستانی، آنان را در تنگنا قرار دادند بویژه آنکه آلمانی ها و نیروی عثمانی نیز از این شرایط بهره بردند. این مقاله با استفاده از روش پژوهش تاریخی مبتنی بر توصیف و تحلیل ابعاد مختلف موضوع را بررسی می نماید. یافته های اصلی نشان می دهد که این خطه کهن به سبب شرایط اقلیمی خاص از قبیل کوهستانی بودن، تنوع آب و هوایی، وجود رودخانه های خروشان، دشت های وسیع، تنوع قومیتی و نیز در مسیر شاهراه بین النهرین - خراسان قرار داشتن، نقش بسزایی در تحولات ی جنگ جهانی اول در نقاط غربی ایران داشته است.
واژگان کلیدی: کرمانشاهان، جغرافیای طبیعی، جغرافیای انسانی، دولت موقت ملی، جنگ جهانی اول
منبع: فصلنامه علمی - پژوهشی تاریخ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد محلات، سال سیزدهم، شماره 49، تابستان 1397. (نمایه شده در پایگاه های ISC و SID)
دکترعلیرضا حسینی استادیار گروه زبان و
ادبیات عرب دانشگاه کوثر بجنورد
پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین
از جمله مترجمان و دانشمندان معروف عصر نخست خلافت عباسی (232-132ه.ق) ابن مقفع است. وی در آن روزگار آثار زیادی را از زبان پهلوی به عربی ترجمه نمود. انگیزه او این بود که فرهنگ و تمدن ایران زمین را حفظ و به عباسیان معرفی نماید تا آنان با اطلاع از سیرت پادشاهان، آئین ملک داری و نظام دیوان سالاری عصر ساسانی قلمرو پهناور خویش را اداره نمایند و بدین طریق حکومت اسلامی را اقتدار ببخشند. ابن مقفع از آن دسته مترجمانی است که توانست در سیرت خلفا تاثیر بگذارد و نیز حرکت او سرآغازی بود برای شکل گیری نهضت شعوبیه و نهضت ترجمه که پاسداری از تمدن ایران و انتقال دستاوردهای مهم آن به دوران اسلامی در مقابل اعراب از نتایج مهم آن است. در این راستا سوال اصلی پژوهش این است که تأثیر پذیری عباسیان از ترجمه متون پهلوی به زبان عربی توسط ابن مقفع چگونه بود؟ فرضیه حاصله چنین است که خلفای عباسی با بهره گیری از متون پهلوی که توسط ابن مقفع ترجمه شده بود توانستند فرهنگ و تمدن ایرانیان را با فرهنگ و تمدن اسلامی پیوند دهند و آن را درونی نمایند و بدین طریق مملکت خویش اداره نمودند. هدف از انجام پژوهش آن است که آثار این نویسنده بزرگ هر چه بیشتر به همگان معرفی شود و نیز بخشی از فرهنگ و تمدن اسلامی مورد تحقیق و تفحص قرار گیرد و در نهایت تاریخچه مفیدی برای نهضت ترجمه در قرون نخستین اسلامی باشد. این مقاله با استفاده از روش پژوهش تاریخی مبتی بر توصیف و تحلیل و نیز با استناد به منابع معتبر تاریخی و ادبی، ابعاد و زوایای این موضوع را بررسی می نماید. یافته های تحقیق نشان می دهد که آنان در خدای نامگ (سیرالملوک) با سرگذشت شاهان ایرانی، دستاوردهای بزرگ مردم ایران در حوزه ت، آداب کشورداری، نحوه برخورد با رعایا آشنا شدند. در تاج نامگ با مسائل و امورات پادشاهان از قبیل، فعالیتهای عمومی یا زندگانی خصوصی آنان، منشورها، رساله ها، نامه های ی، سخنان حکیمانه، تعالیمی که شاهان برای فرزندان خویش داشتند و سخنانی که به رعایا، درباریان و کارگزاران خود روا کردند نکات ارزنده ای را آموختند. در آئین نامگ هم از آیین و آداب نبرد، لشکرکشی، تیراندازی، چوگان بازی، پیشگویی و اندرزهای شاهان درسهایی را فرا گرفتند. در مزدک نامگ نیز می خواست به خلفا بفهماند که اگر بی عدالتی پیشه سازد و رعایای خویش را در تنگنا قرار دهد وحدت سرزمینهای اسلامی به خطر میافتد و شورشهای عظیمتری نسبت به جنبش مزدکیان روی میدهد بنابراین خلیفه و امرای اسلامی باید از این رویداد پند بگیرند و با ساکنان قلمرو خویش با عدالت رفتار نمایند تا همانند ساسانیان به این بلا گرفتار نشوند. در ترجمه کلیله و دمنه هم سعی نمود تا با پناه بردن به ادبیات تمثیلی و بیان حکایات اخلاقی سستی های منصور عباسی را از بین ببرد و انتظار داشت که خلیفه کتاب را بخواند و بدین وسیله از راه منحرف خویش بازگردد. ما حصل کلام اینکه، با توجه به ساختار حکومت خلافت عباسی و تی که بر خلاف عصبیت عربی و شدید امویان در پیش گرفته بودند راه برای مترجمان مختلف همچون ابن مقفع تا حدی هموار شد که بتوانند با بهره گیری از ادبیات و تاریخ اندیشه های تمدن ایرانشهری را به خوبی عرضه نمایند، بنابراین از این حیث قابل تأمل است.
واژگان کلیدی: ابن مقفع، عباسیان، نهضت ترجمه، نهضت شعوبیه، متون پهلوی
چکیده
تمدن در لغت به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیت گرفته شده و به معنی دیگر متخلق شدن به شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن است و بدان معناست که بشر در سایه آن به تشکیل جوامعی پرداخته و شهرنشین شده است. فرهنگ نیز مجموعه پیچیده ای از دانستنیها، اعتقادات، هنرها، قوانین، آداب و رسوم و هرگونه توانایی دیگری است که بوسیله انسان به عنوان عضو جامعه کسب شده است. از اینرو، فرهنگ و تمدن اسلامی مجموعه باورها و ارزشهای اسلامی و نمود آن در پیشرفت علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و ی در بین ملل و مردمی است که اسلام را به عنوان دین خود پذیرفتند. فرهنگ اسلام توانست در طول چند قرن تمدنی عظیم و بی نظیر را در خاورمیانه به وجود آورد. بنابراین سوال اصلی مقاله این است که هدف اصلی مورخان مسلمان از طرح دیدگاههای متفاوت در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی چه بود؟ فرضیه حاصله نیز چنین است که مورخان با دیدگاه های مذهبی و فلسفی خود که به موقعیت اجتماعی و فرهنگی و خطوط خاص فکری آنان وابسته بود سعی نمودند دستاوردهای فرهنگی و تمدنی را بررسی نمایند تا هم باعث اعتلای آن شوند و نیز آیندگان را به حفظ آن تشویق و ترغیب نمایند. مثلا دینوری در اخبارالطوال با پرداختن به تاریخ ایران باستان اعتقاد به نهضت شعوبیه را نشان میدهد یا یعقوبی در تاریخ عمومی خویش با دقت و بینش مبتنی بر معیار عقل البته با تأثیرپذیری از مذهب شیعه به نگارش کتاب مبادرت ورزیده است و یا طبری در تاریخ الرسل و الملوک بینشی مذهبی دارد و تنها به نقل روایات اکتفا نموده و حمزه اصفهانی هم در سنی الملوک و الارض الانبیاء نگاهی شعوبی و ایرانی محوری دارد و نیز با پرداختن به سایر یونانیان و رومیان و اقوام عرب در کنار ایرانیان تاریخ تطبیقی را بوجود آورده است و یا شیوه مسعودی در آثارش مبتنی بر گردآوری اخبار براساس مشاهده و آزمایش و دقت است. به یقین سفرهایش در این امر تاثیرگذار بوده و او را به پژوهشگری قابل تبدیل کرده است به طوریکه اخبار ممتنع و محال را شایسته گفتن نمیداند و رسیدن به معرفت حقیقی را از راه تجربه دانسته است اسلوب نگارش این مورخ نامدار در حوزه تمدن پژوهی از ویژگیهای ذیل برخوردار است:1- روشن و واضح نویسی، 2- مختصر نویسی، 3- ساده نویسی، 4- پرهیز از تکلف، 5- حسن تنظیم و ارائه، 6- شیوه سالشمارانه، 7- روش ترکیبی که تنها به رویدادهای مهم میپردازد. ابن مسکویه نیز در تجارب الامم نگرش عقلانی داشت و به انحطاط حکومتها به تفصیل پرداخته و تمدن بشری اشاره نمود و بر جنبه عبرت آموزی تاریخ تأکید کرده است. مقاله حاضر بر آن است تا با استفاده از روش پژوهش تاریخی مبتنی بر توصیف و تحلیل و نیز با بهره گیری نظریه دریافت استوارت هال که به متن کاوی بر نقطه توجّه مذاکره و مخالفت در سهم مخاطب متمرکز است و به این معنا که برداشت یک فرد از متن یا مسئله ای به پسزمینه فرهنگی او وابسته است، ابعاد و زوایای موضوع را مورد تفحص قرار دهد.
واژگان کلیدی: فرهنگ و تمدن، بینش دینی مورخان، بینش فلسفی مورخان
پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ
ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین
این نوشتار شیوه تاریخنگاری حمزه اصفهانی مورخ قرن چهارم هجری قمری را مورد تحقیق قرار می دهد. اثر او سنی الملوک و الارض الانبیاء است که در سال 350ه.ق به زبان عربی تألیف شده و ده باب را شامل می شود که در هر باب چند فصل به تاریخ پادشاهان ایران، روم، یونان، قبطی ها، بنی اسرائیل، غسانیها و قریش اختصاص داده شده است. مؤلف به شدت میهن پرست و تحت تأثیر نهضت شعوبیه قرار داشت که این مسئله در محتوای کتاب کاملا مشهود است. در همین راستا این سوال مطرح می شود که بینش و روش تاریخنگاری حمزه اصفهانی بر چه اساسی شکل گرفت؟ فرضیه حاصله چنین است که بینش وی جهانشمول و بر پایه تقدیرگرایی است زیرا به سرگذشت تاریخی اقوام گوناگون طبق مشیت الهی می پردازد و روش او بر پایه تاریخنگاری دودمانی تکیه دارد که برگرفته از سنت تاریخ نویسی ایرانیان است. این مقاله با استفاده از روش پژوهش تاریخی مبتنی بر توصیف و تحلیل ابعاد و زوایای موضوع را بررسی می نماید. یافته های اصلی تحقیق نشان می دهد که حمزه اصفهانی با تأثیرپذیری از متون پهلوی ساسانیان همچون، خدای نامه و نیز با آگاهی از حکوتها، طوایف و ادیان مختلف، نام کتاب را تاریخ پیامبران و پادشاهان نهاد تا از این طریق پیوند و تطبیق بین این دو برقرار سازد و با فراست توجه مردمان را به اثرش جلب کند که از این حیث جالب توجه است.
واژگان کلیدی: بینش جهانشمول، شعوبی گری، تاریخنگاری اسلامی، شیوه دودمانی، تاریخ تطبیقی
فصلنامه علمی - پژوهشی تاریخ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد محلات، سال سیزدهم، شماره 49 ، تابستان 1397، نمایه شده در پایگاه های ISC و SID.
دکتر علیرضا حسینی استادیار گروه زبان و
ادبیات عرب دانشگاه کوثر بجنورد
زینب تقی زاده کارشناس
ارشد تاریخ اسلام دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین
پوریا اسمعیلی دانشجوی دکترای تاریخ ایران دوران اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین
چکیده
پژوهش حاضر درصدد است که نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی وزیر عهد سلجوقیان را با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس وزیر عهد فاطمیان را در نظام تعلیم و تربیت هر دوره را، با هم مقایسه نماید. روش پژوهش در این تحقیق توصیفی و تحلیلی میباشد. نخست خواجه نظام الملک طوسی و نقش ایشان در نظام تعلیم و تربیت سلاجقه بیان میگردد و بعد از آن نقش وعملکرد ابن کلس در نظام تعلیماتی مصر در عهد فاطمیان گفته میشود و در نهایت، وجوه اشتراک و افتراق آنها را بر میشمارد. مدعای این پژوهش این است که این دو وزیر با کفایت نقش بسزایی را در تعلیم و تربیت ایران و مصر ایفا نموده اند و در این راستا دارای وجوه اشتراک و افتراقی هستند. یافتههای این تحقیق نشان میدهد، ازجمله وجوه اشتراک آنها این است که هر دو در برقراری راتبه و مستمری و امکانات تحصیل برای طلاب گامهای اساسی برداشتند و از جمله وجوه افتراق آنها میزان تالیفات آنهاست .تعدد تالیفات ابن کلس نسبت به خواجه نظام الملک نشان دهنده این موضوع است که ابن کلس برای ایجاد مقبولیت و محبوبیت مذهب اسماعیلی در جامعه مصر باید تلاش بیشتری میکرد نسبت به خواجه نظام الملک طوسی. چراکه این وزیر سلجوقی از حمایت خلفای عباسی برخوردار بود.
واژگان کلیدی: خواجه نظام الملک طوسی، ابن کلس، سلجوقیان، فاطمیان، تعلیم و تربیت
مقدمه
این مقاله نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی در نظام تعلیم و تربیت سلجوقیان با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس در نظام تعلیم و تربیت فاطمیان را به صورت تطبیقی بررسی می نماید. علت انتخاب این موضوع چنین است که هر دوی این اشخاص تاثیر بسزایی در ارتقاء فرهنگ جامعه خویش داشتند و از شخصیت های تاثیر گذار در جهان اسلام به شمار می آیند.
خواجه نظام الملک طوسی وزیر مقتدر سلاجقه که حدود سی سال و زارت سلجوقیان را بر عهده داشت، توانست با تأسیس نظامیهها به عنوان اولین مدارسی که دارای نظم و راتبه بودند، تعلیم و تربیت را دارای نظام، چهارچوب و مقررات نماید. ایشان نهاد آموزش و پرورش را از نهادی وابسته به مساجد و سایر اماکن به نهادی مستقل مبدل نمود. در مورد خواجه نظام الملک طوسی و نظامیهها تحقیقات بیشماری انجام گرفته است از جمله کتاب نظامیهها و تاثیرات علمی و اجتماعی آن که توسط نوراله کسایی نوشته شده است. همچنین لمبتون در کتاب سیری در تاریخ ایران بعد اسلام، علی الماسی در کتاب تاریخ آموزش و پرورش اسلام و ایران، احمد شبلی در کتاب تاریخ آموزش در اسلام خود، در بخشهایی از کتابهای خود به این مقوله پرداختهاند. این نویسندگان متاخر با استفاده از منابع متقدم تاریخی از جمله کتب الکامل ابن اثیر، طبقات الشافعیه الکبری سبکی ، آثارالبلاد قزوینی، زبده التواریخ اخبار الامراء و الملوک السلجوقیه حسینی و.این تحقیقات را به رشته تحریر درآوردهاند.
با توجه به منابع متقدم و پژوهشهای نوین که برخی از آنها ذکر شد، میتوان گفت که خواجه نظام الملک طوسی به عنوان وزیر عهد سلجوقیان نقش بسزایی در نظام تعلیم و تربیت آن دوره ایفا نموده است. این پژوهش حاضر در صدد است تا نقش و رویکرد این وزیر را با نقش و رویکرد یعقوب بن کلس وزیر عهد فاطمیان مقایسه نماید. علت انتخاب این فرد برای مقایسه این است که سلاجقه با فاطمیان در رقابت مذهبی با یکدیگر بسر میبردند و یکی از نگرانیهای خواجه نظام الملک ترس از رخنه اسماعیلیان به درون نظام ی ایران بود. به همین دلیل او رقابت با فاطمیان را از طریق آموزش و نظام تعلیماتی موجود در نظامیهها که در اثر چشم و هم چشمی با الازهر ساخته بود، آغاز کرد. در عهد فاطمیان هم از بین وزراء تنها وزیر تاثیر گذار و قابل قیاس با خواجه نظام الملک طوسی، ابن کلس میباشد. ابن کلس وزیر با نفوذ فاطمیان با انجام تدریس و تألیف کتب متعدد در زمینه فقه اسماعیلی به حمایت از خلفای فاطمی و ترویج این مذهب در مراکز علمی مصر پرداخت و در راه اعتلای نظام تعلیم و تربیت مصر در راستای حمایت از خلفای فاطمی گامهای بسزایی برداشت. او برای انتظام تعلیم و تربیت در مرکز علمی الازهر، مقررات خاص و امکاناتی جهت تحصیل رایگان و جذب طلاب به سوی این مرکز قرار داد. از این رو با مطالعه عملکرد خواجه نظام الملک طوسی در زمینه آموزش و مقایسه با عملکرد ابن کلس، به وجوه اشتراک و افتراق نقش و عملکرد این دو وزیر تاثیرگذار خواهیم پرداخت.در مورد نقش ابن کلس در تعلیم و تربیت به صورت مستقل تحقیقی انجام نگرفته است. اما در برخی از منابع به صورت پراکنده، به آن پرداخته شده است. از جمله منابع متقدم، کتاب اتعاذ الحنفاء بااخبار الائمه الفاطمیین الخلفا و المواعظ والاعتبار بذکر الخطط والاثار نوشته احمدبن علی مقریزی و کتاب البدایه و النهایه نوشته اسماعیل بن عمرابوالفداء است. البته تحقیقات و پژوهشهای متأخری که گریزی به عملکرد ابن کلس زده باشند، نیز انجام گرفته است از جمله کتاب ساختار نهاد دینی که به قلم فاطمه جان به نگارش در آمده است. کتاب فاطمیان و سنّت های تعلیمی آنان، نوشته هاینس هالم و مقالهای که نگار ذیلابی تحت عنوان بررسی منابع تاریخ تشکیلات اداری و مالی در دولت فاطمیان نوشته است.
نقش و رویکرد خواجه نظام الملک
خواجه نظام به نقل از تاریخ بیهق در سال 410 هجری قمری (ابن اثیر و صاحب تجارب السلف تولد او را در 408 ذکر کردهاند) یا 28 مهرماه 396 هجری خورشیدی متولد شده است. خواجه از دهقان زادگان طوس بود. دهقانان در قدیم به طبقهای از ایرانیان اصیل صاحب ملک و زمین اعم از دهنشین و شهرنشین اطلاق میشده است. لمبتن ایرانشناس انگلیسی دهقانان را کدخدایان یا سرپرستهای دهها میخواند که زمینهایی داشتند و به عنوان محصل مالیات و مأمور وصول مالیات دیوان بودند. در قرون اولیه اسلامی دهقانان نقش مؤثری در پیشرفتهای علمی، حفظ فرهنگ ایرانی و اداره امور ی ایفا کردهاند. خواجه نظام نیز از چنین خاندانی بر آمده بود و در نویسندگی و حسابرسی سرآمد بود و ابتدا خدمت ابن شادان عمید بلخ و وزیری چغری را میکرد و ابن شادان هنگام موت خواجه را به آلب ارسلان پسر چغری توصیه کرد و خواجه قبل از سلطنت آلب ارسلان در موقعی که امارت خراسان را داشت، منصوب شده بود. بعد از آنکه طغرل مرد، عمیدالملک کندری وزیر او که از ری محل وفات سلطان دور بود خود را به سرعت به او رساند و پسر جغری یعنی سلیمان را که مادرش در عقد طغرل درآمده بود و طغرل نیز او را جانشین خود قرار داده به سلطنت انتخاب کرد. اما این انتخاب از سوی همگان پذیرفته نشد و امیران و نزدیکان دیگر طغرل، مخالفت کردند. از جمله یکی از امیران طغرلی در قزوین و خواجه نظامالملک وزیر آلب ارسلان پسر دیگر جغری این امیرزاده را به جای برادرش سلطان خواندند و عمیدالملک وقتی دید که هواخواهان آلب ارسلان بیشتر و قویترند، او هم در ری همین کار را کرد و سلیمان را ولیعهد آلب ارسلان قرار داد. آلب ارسلان نیز با یاری خواجه نظام الملک سلیمان را مغلوب کرد و به قتل رساند و در 455 هجری قمری به ری رفت و خود را سلطان خواند و خواجه نیز رسماً به وزارت سلجوقیان رسید و نظام الملک لقب گرفت. (لمبتون، 1363: 73)
خواجه خود به اهمیت مقام وزارت نیک آگاه بود و در تنامه منسوب به او در اهمیت نقش وزیر مینویسد: ملِک به عمال آراسته باشد و سر همه عاملان وزیر باشد و هر آنگاه که وزیر بد باشد و ظالم عمال همه همچنان باشند». (نظام الملک، 1347: 156)
نظام الملک هر کاری را نیکو میکرد: اقطاع هر سربازی را هزار دینار قرار داد؛ نیم آن را به بار سمرقند حوالت کرد و نیم آن را از سرزمین روم بخواست، و درهمی از آن را درنگ نیفتاد. او نخستین کس بود که ترکان را اقطاع داد و مدارس نظامیه را در سراسر های عراق عرب و عراق عجم و خراسان بساخت. وزیر نظام الملک به راستی بنیان گذار مدارس معروف به نظامیه است. ساخت مدرسه نظامیه بغداد درذی الحجه سال (457 ه.ق) آغاز شد و در ذی القعده سال(459 ه.ق) به پایان آمد. افزون بر مدرسه بغداد، مدارس نظامیه در نیشابور، آمل، موصل، بصره، هرات، دمشق، جزیرة العمار، غزنه و مرو هم ساخته شد. بخشی از این مدارس را وزیر خود ساخت و بخش دیگری از آنها با اموال اعطایی او ساخته شد.» (حسینی، 1380:99)، تهای نظام الملک در جهت تثبیت امور، ایجاد امنیت عمومی و به نظم درآوردن قواعد اخذ خراج، او را به عنوان یکی از بزرگترین وزرایی که شرق تا کنون دیده است، مورد ستایش مورخین درآورده است. وی به نقش خویش در آن هنگام به خوبی آگاه بود، چنانکه میگوید: عمال شغل ایشان به وزیر تعلق دارد و وزیر نیک پادشاه را نیام و نییرت گرداند و هر پادشاهی که او را بزرگ شده است و تا قیامت نام او به نیکی میبرند همه آن بودهاند که وزیران نیک داشتهاند.» (نظام الملک، 1347: 31)
در شذرات الذهب در مورد اموری که خواجه انجام داده است اینگونه آورده است: و استوزر نظام الملک، فأبطل ما کان علیه الوزیر قبله عمید الملک من سبّ الأشعریة، وانتصرللشافعیة، و أکرم إمام الحرمین، و أبا القاسم القشیری، و بنى النّظامیة، قیل: و هی أوّل مدرسة بنیت للفقهاء» (العکری حنبلی، 1986: ج6/234)، همانطور که در بخش قبل گفتیم عمیدالملک کندری فقهای شافعی را طرد کرده بود و تهای سختگیرانه ای را نسبت به آنان دنبال کرده بود که با سرکار آمدن نظام الملک ت تغییر کرد. او فقهای شافعی را گرامی داشت و زمینه برگشت آنان به وطن و فعالیت فرهنگی آموزشی آنان را فراهم نمود. خواجه نظام الملک در دوران آلب ارسلان نقش مهمی در پیشبرد امور نظامی و فتوحات او داشت. لمبتون در این باره مینویسد: خداوندش را در سفرهای جنگی همراهی مینمود و نیز خود در رأس سپاهیان را در جنگها فرماندهی میکرد، منجمله سفرهایی به فارس که پیروزیهایش در هردو جنگ بر شهرت و اعتبارش بسیار افزود.» (لمبتون، 1363: 69)
همین تواناییهای خواجه نظام الملک بود که باعث شد در نزد سلاطین و خلفا دارای منزلت و ارج و قربی بالا گردد به طوری که بتواند با تکیه بر آنها نظرات سلاطین را نسبت به تهای فرهنگی آموزشی خود جلب و متمایل نماید و آنها را اجرا نماید. نظامالملک طوسی پس از آلب ارسلان وزارت پسرش سلطان ملکشاه سلجوقی مقتدرترین شاه سلاجقه را به عهده داشت.
میرخوند در کتاب مآثرالملوک اینگونه در مورد خواجه نظام الملک گفته است: خواجه نظام الملک طوسى- رحمهالله- که در جهان عدیل و نظیر نداشت.وزیر او بود و مدرسه نظامیه بغداد و نظامیه بصره از جمله مستحدثات خواجه نظام الملک است. گویند که سخاوت آن وزیر خیر فاضل به مرتبهاى بود که در نوبت اول که همراه سلطان به دار السلطنه بغداد رفته بود مبلغ صد و چهل هزار دینار از خاصه خود به ارباب احتیاج رسانید. و او اول وزیرى است که در لقب به خلیفه منسوب گشت. زیرا که المقتدى باللّه او را رضى امیر المؤمنین» لقب داد و قبل از او هیچیک از وزراء را این معنى میسر نشده بود.» (میرخوند، 1372: 128)
خواجه نظامالملک در طول وزارت در زیر دست آلپ ارسلان و ملکشاه در اداره امور و فتح بلاد و سرکوبی مخالفین این دو پادشاه چنان کفایت و حسن تدبیر به خرج داد که دولتی وسیع از حلب تا کاشغر را تحت امر ایشان آورد و نام و نشان آن دو سلطان را در شرق و غرب عالم معلوم آن زمان جاری کرد تا آنجا که باید قسمت عمده شهرت و پیشرفتی را که در کارها نصیب آلب ارسلان و ملکشاه شده از برکت خردمندی و کاردانی خواجه دانست. او حوزه قلمرو حکومت ایران را چنان وسیع کرد که در کلیه این هزار و چهارصد ساله تاریخ اسلام نظیر آن دیده نشده است و در این حوزه جایی نبود که در انجام دادن امر او اندک تأخیری روا دارند.
مدت وزارت نظام الملک در ایام آلپ ارسلان و سلطان ملکشاه حدود سی سال بود، وقتی روز شنبه عاشر رمضان سنه الخمس وثمانین واربعمائه، حاجب یکی بر روزگار گور خان زیادت شد، بعد از آن در خوارزم، والا به ایام قدیم وزیر و حاجب یکی بودی، و الله اعلم. (همدانی، 1386: 39) این گفته همدانی مؤید این مطلب است که در بخش گذشته به آن اشاره کردیم. در دوره اول وزراء که دوره قدرت آنها بود وزیر وحاجب یکی بود وهمین یکی از عوامل قدرت آنان بود ولی در دوره دوم که دوره افول قدرت آنان بود حاجب به وزارت اضافه شدو همین امر باعث کاهش قدرت پست وزارت گردید.
نخستین اقدام نظام الملک خاتمه دادن به فتنه شافعی و اشعری در خراسان بود که عمیدالملک آن را دامن زده بود. وی بزرگان شافعی را که در نتیجه این بلوا ناگزیر به ترک وطن شده بودند به خراسان باز خواند و با تأسیس مدرسه نظامیه نیشابور، امام الحرمین جوینی را به ریاست و تدریس در آنجا مأمور نمودو در همین ایام بود که خاطر سلطان را نسبت به طلبه علم معطوف و نظر وی را در ساختن مدارس اسلامی جلب نمود. (کسایی، 1363: 30)
خواجه غیر از به قدرت رساندن دو شاه و تدبیر امور ملک ایشان در اصلاح امور مملکتی و رتق و فتق امور مملکتی و حل مشکلات عدیده اجتماعی و اخلاقی و سایر مسائل مملکتی نیز نقشی اساسی داشت و گفته میشود که ایران در دوران وزارت او نسبت به دورههای قبل و بعد از حیث امنیت و رفاه وضعیت بسیار مطلوبی داشته است. او همچنین بر امور فرهنگی و علمی نیز نظارت داشت و گذشته از یاری رساندن به عالمانی چون خیام دست به ایجاد مدارسی زد که در تاریخ، بنام وی به مدارس نظامیه مشهور است و همان مدارس هستند که بعدها سرمشق دانشگاهها شدند. که مهمترین آنها عبارت بودند از نظامیههای بغداد، موصل، نیشابور، بلخ، هرات، مرو، آمل، گرگان، بصره، شیراز، اصفهان. نهضتی که نظامالملک با ساختن نظامیههای متعدد به وجود آورد به زودی و با سرعتی شگفتآور در سراسر شهرهای ایران و بسیاری دیگر از شهرهای کشورهای اسلامی دنبال شد، به طوری که در سدههای پنجم و ششم هیچ شهری نبود که در آن مدارس متعددی وجود نداشت؛ چه کوچک چه بزرگ. امرا و حاکمان نیز به پیروی از وی یا برای نشان دادن علاقه خود به علم، به احداث مراکز تعلیم در شهرهای خود همت گماشتند. در روزگار سلاجقه گامی که برای تقویت و تثبیت نهاد مذهب سنت برداشته شد، توسعة مدارس بود.
گویند آلب ارسلان راهش به نیشابور افتاد. از در مسجدی گذشت گروهی فقها بدید که ژنده پوش بر در آن مسجد جمعند. هیچ اعتنایی به شاه و وزیر و غیره نکردند. نه تکریمی، نه تعظیمی، نه حتی دعای خیری. سلطان پرسید وزیر اینها چه کاره اند؟ نظام الملک پاسخ داد طلبه علوم هستند که از هر کس شریف تر اند. از دنیا بهری ندارند و لباسهایشان گواه است که نادارند. وزیر حس کرد که سلطان از جواب او کمی دلش به حال آن طلبهها سوخته است. گفت ای سلطان اگر اجازه بفرمایی، ما مدارس معتبر برای طلاب بسازیم. خوابگاهی برای این محصلین تأمین کنیم. ماهیانه ای جیرهای مقرر شود که غم نانی نخورند و به خاطر آسوده تحصیل نمایند. سلطان فکر را پسندید. به فرمان این وزیر روشن ضمیر در سراسر مملکت مدرسهها بنا شدند از بودجهای که خرج آن از اختصاص وزیر بود، ده یکش صرف این کار شد. » (قزوینی، 1366: 9) این نخستین پروژه خیریه بود که در تعلیم و تحصیل علوم پی ریزی شد.
بنای نظامیهها به قدری در تاریخ فرهنگ اسلامی مهم است که حتی بعضی از مورخان، خواجه را نخستین بنیان گذار مدرسه در بلاد اسلامی دانستهاند. ولی مورخ معروف سبکی » در کتاب خود میگوید: من در این باره فکر کردم با این که پیش از خواجه در بلاد اسلامی، مدارس زیادی وجود داشت، روی چه اصلی خواجه را مؤسس نخستین مدرسه در فرهنگ اسلامی دانستهاند، این فکر بر من غلبه یافت که خواجه نظام الملک، اولین کسی است که برای طلاب راتبه مقرر داشته است. زیرا بر من ثابت نیست که پیش از خواجه راتبه ای برای طالبان علم مقرر شده باشد و به احتمال قوی چنین کاری تا روزگار خواجه صورت نگرفته بود. از این جا معلوم میشود تنها امر مهمی که در مدارس قبلی معمول نبوده و خواجه آن را معمول ساخت راتبه و کمک هزینه دانش پژوهان بوده است، علاوه بر تأسیس مدارس او توانست نیازمندیهای دانشجویان را برطرف سازد تا آنان بتوانند فارغ البال و آسوده به تحصیل مشغول شوند و تنها دغدغه آنان علم و تحصیل باشد.» (سبکی، 19: ج2/137)
خواجه نظام الملک همچنین عالمی توانمند بود و کتاب مشهور سیرالملوک یا تنامه او به زبان فارسی نمونه برجسته یکی از تنامههای ایرانی است. البته در باب نظامیهها بحث و حدیث فراوان است. مثلاً عدهای شیوه اداره نظامیهها و مقررات آنها را در ترویج اندیشههای ضد فلسفی مؤثر میدانند. همچنین گفته میشود که خواجه که در اندیشه از مخالفان سرسخت زمینداری بود، خود زمینداری بزرگ بود. نظام الملک پس از استیلای امرای شیعی مذهب آلبویه بر بغداد و آل حمدان بر قسمتی از سوریه و گسترش دعوت فاطمیان با ایجاد مراکز فرهنگی و تعلیمی، با تأسیس مدارس نظامیه مبارزه گستردة فرهنگی و تبلیغاتی را با جنبش اسماعیلیان و شیعیان دوازده امامی آغاز کرد.
اهداف نظام الملک از ایجاد این مدارس را میتوان چنین برشمرد:
1 ـ پرورش علما و فقهای شافعی وابسته به سلجوقیان برای مشروعیت دولت آنان و سلطة فکری بر مسلمانان ساکن در متصرفات سلاجقه.
2 ـ جلوگیری از گسترش تبلیغات فرقة اسماعیلیه و شیعه اثنیعشری که از دورة آلبویه رو به تزاید نهاده بود؛
3 ـ رقابت و همچشمی با الازهر و دارالعلم فاطمیان در قاهره و جلوگیری از فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی آنان در شرق اسلامی؛
4 ـ فراهم آوردن عناصر وفادار به خود و کادر دیوان سالار برای اداره تشکیلات دیوانی امپراتوری گستردة سلاجقه؛
5 ـ خواجه نظام الملک که فردی مذهبی و متشـَرّع و نسبت به مذهب تسنن و فقه شافعی و کلام اشعری به سختی متعصب بود، نظامیهها را به عنوان نهادهای تبلیغی و تعلیمی فقه شافعی و کلام اشعری پایهگذاری کرد. وی گماشتن علما و دانشمندان شایسته شافعی را برای تعلیم و تدریس در نظامیهها وظیفه شخصی خود میدانست و بر خلاف مشاغل و گرفتاریهای بسیار، خود شخصاً به کار آنها رسیدگی میکرد. وی عزل و نصب مدرسان و متولـّیان و امور جاری مدارس را زیر نظر داشت. برای نمونه، هنگامی که خواجه با خبر شد شیخ ابو اسحاق شیرازی از حضور در نظامیه بغداد به دلیل تصرف برخی منازل مردم برای بنای آن، امتناع کرده است، سخت برآشفت و دستور داد به هر صورت ممکن موافقت ابو اسحاق را جلب نمایند. (ابن الاثیر، 1965: ج10: 55)
همچنین در سفر سال 479 هـ. به بغداد برای تشویق اهل علم به مدرسه رفت و به اصلاح امور مدرسه پرداخت و در کتابخانة آن به تدریس و املای حدیث نشست. (همان: 157) با همه مشغلهای که خواجه نظام الملک داشت، ولی رسیدگی به امور فرهنگی مملکت را در اولویت قرار داده بود اساتید و حتی دانشجویان با وسواس انتخاب میشد. منشور و حکم تدریس اساتید توسط شخص خواجه داده میشد خود او هم در بطن آموزش قرار میگرفت. نه تنها بخش نظارتی کار بلکه در بخش اجرایی هم به شخصه فعالیت میکرد که این موضوع برای بقیه باعث دلگرمی و انگیزه بالا میگردید.
اهمیت عمل خواجه نظام الملک:
1- نظام آموزشی را تحت کنترل حکومت درآورد.
2- نخستین کسی بود که تأسیس مدارس را جزء برنامه ها وظایف دولت قرار داد.
3- در مدت کمی تعداد بسیاری از این نظامیه ها را بنا کرد وتحت کنترل ی خود درآورد.
4- در محتوی آموزش و تشکیلات داخلی و عملکرد وقتی معماری این مدارس وحدت، همبستگی و همشکلی بو جود آو رد.
نقش و رویکرد ابن کلس:
ابن کلس در خانوادهای یهودی در بغداد به دنیا آمد. حساب و نوشتن را در همان شهر فرا گرفت، سپس به همراه پدرش به شام کوچ کرد و در رمله ساکن شد. در این شهر به عنوان وکیل (نماینده خرید) بازرگانان مشغول کار گردید و پس از مدتى، با اموالى که نزد او گرد آمده بود، به مصر گریخت و برای کافور اخشیدی به تجارت پرداخت. ابن کلس در مصر از سوی کافور مأمور خرید کالاهایى گشت که بهای آنها از درآمد اراضى کشاورزی پرداخت مىشد و همین امر موجب گردید که اطلاعات دقیقى در باب روستاهای مصر و درآمد آنها حاصل نماید و با اظهار لیاقت، توانایى و امانت داری، توجه کافور را جلب کند. او توانست متصدی دیوان مصر و شام شود. سپس به طمع وزارت، اسلام آورد و به فراگیری قرآن و فقه پرداخت.
با اسلام آوردن ابنکلس، موقعیت ابوالفضل جعفر بن فرات وزیر کافور متزل و خصومتش با او آغاز شد که پس از مرگ کافور (357 ه.ق) علنى گشت. جعفر بن فرات که منصب سابق را نیز حفظ کرده بود، به دستگیری دیوانیان عصر کافور از جمله ابن کلس پرداخت و به مصادره اموال آنان اقدام کرد. با پادرمیانى یکى از علویان به نام ابوجعفر مسلم بن عبیدالله حسینى، ابن کلس پس از پرداخت 4500 دینار، از بند ابن فرات رهایى یافت و با کمک برادرش مخفیانه از مصر عازم قلمرو ابوتمیم معد ملقب به المعز لدین الله فاطمى در مغرب شد و بعد در رکاب او به مصر آمد. (العکری حنبلی، 1986: ج10/422)، المعز لدین الله او را به وزارت خویش برگزید و مقامى ارجمند داد. پس از او پسرش العزیز باللّه نیز وزارت خود به او داد. (ابن خلدون، 1363: ج3/77)، رابطه ابنکلس با العزیز، بجز یکبار که عزل کوتاه مدت او را از وزارت در پى داشت (373 ه.ق-374 ه.ق)، همواره حسنه بود. علت این عزل را خشم خلیفه فاطمى از قتل الپتکین به دستور ابن کلس ذکر کردهاند. برپایه یک روایت، ابومحمد حسن بن عمار کتامى را که از سران مغربیان بود، جانشین او کرد. اما نابسامانى امور موجب گردید که خلیفه فاطمى بار دیگر وزارت را به ابن کلس واگذار کند و اموال و غلامان بسیار به او ببخشد. این بار ابن کلس تا پایان عمر منصب خود را حفظ کرد. بىتردید گذشته از توانایى سازماندهى باید محافظهکاری و کوشش ابن کلس در جلب رضای العزیز را از عوامل مهم ابقایش محسوب نمود. نظام تشکیلات حکومتی فاطمیان، پس از انتقال دولت از افریقیه به مصر و به ویژه در زمان وزارت یعقوب بن کِلِّس (380-3 ه.ق) شکل گرفت. نقش وی در سامان بخشیدن به امور اداری دولت فاطمی در کنار اقدامات عُسلوج بن حسن و نهاجی- که از سوی معز به دستیاری ابن کلس در ادارۀ امور مالی تعیین شده بود - در تاریخ خلافت فاطمیان در مصر، بسیار پراهمیت گزارش شده است. (مقریزی، 2001: ج1/198-199)، او اساس نظام اداری را برگرفته از میراث بر جای مانده اخشیدیان طراحی نمود. اما منطبق با ساختار دینی حکومت فاطمیان که مبتنی بر کیش اسماعیلیه بود، روح سلسله مراتبی بر همه ارکان آن سایه افکند. از این رو بر رأس هرم قدرت خلافت امام فاطمی قرار گرفت، خلیفهای که تمام اعتبار و مشروعیتش را از کیش اسماعیلیه به عنوان نماینده خدا بر زمین میگرفت و همه اقتدار خلافت و سلطه حکومت دینی و تئوکراسی او ناشی از کیش اسماعیلیه بود. (جان ، 1388: 289)
ابن کلس، نظامی در مصر طرح ریزی کرد که خلیفه» یا امام» در رأس آن بود و تشکیلات حکومتی شامل سه بخش اداری، قضایی و امور مربوط به دعوت فاطمی(تبلیغات) را نظم و نسق میبخشید. (ذیلابی، 1385: 83) یعقوب بن کلّس، در کنار انجام وظایف ی و اداری خود، در عرصة تعلیم و ترویج عقاید اسماعیلی هم اقدامات مهمی را انجام داد که بخش قابل توجهی از آنها در جامع الازهر ظهور و بروز پیدا کرد. اقدامات ابن کلس در این راستا از دو لحاظ قابل توجه است: از طرفی شخصاً در امر تعلیم عقاید اسماعیلی فعال بود؛ روزهای جمعه در جامع الازهر مجلسی را تشکیل میداد و به تعلیم فقه و عقاید اسماعیلی بر اساس کتاب الرسالة الوزیریه میپرداخت که خود در فقه اسماعیلی آن را تألیف کرده بود. از آنجایی که تعلیم عقاید اسماعیلی به خواص و عامة مردم هدف اصلی این مجالس و جلسات بود، علاوه بر حضور قضات، فقها، قرّاء و محدثان، ورود عموم مردم هم برای شرکت در این جلسات آزاد بود. (مقریزی، 19: ج4/162) تدریس عقاید اسماعیلی در الازهر، آن هم به صورت عمومی، این امکان را فراهم آورده بود تا هر فرد متمایل به مذهب اسماعیلی، بتواند با حضور در جامع الازهر به سهولت به یادگیری تعالیم اسماعیلی بپردازد. جنبه دیگر اقدامات ابن کلس این بود که دولت فاطمی در نتیجة مساعدتهای او برای تشویق بیشتر علما و فقهای فعال در جامع الازهر، امکانات رفاهی قابل توجهی برای آنها مهیا کرد و به حمایت مالی از آنها پرداخت. در سال 372 ه.ق به درخواست ابن کلس، العزیز مستمری(رزق) خاصی را برای یک گروه سی و پنج نفری از فقهای اسماعیلی فعال در الازهر تعیین کرد و در جوار الازهر خانهای را برای آنان اختصاص داد. (همان: ج1: 162 و ج2: 273 -275)
یعقوب بن کلس، از خلیفه العزیز بالله خواست تا به گروهی از فقیهان پاداش دهد. پس به هر کدام از آنها آنچه را نیاز داشتند از ابزار زندگی و زیست واگذار کرد و فرمان داد تا خانهای برایشان خریدند و در کنار مسجد الازهر آنرا ساختند. روز آدینه که میآمد همهی فقیهان در مسجد الازهر گرد میآمدند و پس از نماز ظهر تا هنگامی که نماز عصر را میخواندند، حلقه تشکیل میدادند. همچنین از دارایی وزیر، پاداش میگرفتند. بدون شک این اقدامات با فراهم کردن رونق هر چه بیشتر فعالیتهای تبلیغی اسماعیلی میتوانست موجب رواج و گسترش عقاید اسماعیلی در جامعة مصر گردد. بدین ترتیب پس از سپری شدن مدتی از خلافت العزیز، از الازهر به عنوان مرکزی برای اشاعة تعلیمات اسماعیلی بهره برداری شد.
بنا بر تصور رایج، الازهر مرکز دعوت اسماعیلی در مصر بود، با وجود این، هاینس هالم با این نظر، یعنی مرکزیت الازهر برای دعوت اسماعیلی موافق نیست. به نظر این پژوهشگر، الازهر از همان آغاز به عنوان یک نهاد تعلیمی و تربیتی ایفای نقش میکرد و آنچه در آن آموخته میشد، عقاید باطنی اسماعیلی، یعنی حکمت نبود بلکه فقه اسماعیلی بود که بر طبق مذهب اسماعیلی به ظاهر شریعت میپرداخت نه به آنچه اسماعیلیان از آن به نام باطن» یعنی علم به کلام منزل یاد میکردند. به نظر میرسد این دو نظر تناقض چندانی باهم نداشته باشند. جامع الازهر برای هر دو منظور استفاده میشد، بدین صورت که در مجالس عمومی که در این مسجد برگزار میشد، فقه اسماعیلی تدریس میشد تا حاضران و مستمعان با آن آشنا شوند. (هالم، 1387: 55)
ابن کلس، کتاب الرساله الوزیریه یا مصنف الوزیر را در فقه اسماعیلی تألیف نمود. این رساله، کتابی بزرگ و پُربرگ بود که بر مبنای فقه اسماعیلی تنظیم شده بود. در میان شنوندگان او، علاوه بر طلاب علوم دینی، فقیهان، قاضیان، ادیبان و محدثان دیده میشدند که مطالب برگرفته را به محصلان و دانش آموختگان آموزش میدادند. (مقریزی، 19: ج2/341)
این وزیر فاطمی، رساله خویش را در منزل خود نیز تدریس میکرد. (ابن خلکان، بی تا، ج7/ 29) یعقوب بن کلس وزیر بر آن شد نقش مشابهی همانند قاضی نعمان را بازی کند از این رو به تشویق و ترویج کار دانشمندان و علمایی پرداخت که به خدمت گرفته بود یا به جمع ملازمان خود افزوده بود، یا آنهایی که در مدرسه فقهی که در الازهر برپا داشته، استخدام کرده بود.
ابن کلس اهل علم را دوست میداشت و علما در محضرش اجتماع میکردند و در هر مجلسی ترتیب میداد و نوشتههایش را بر مردم میخواند. هنگامی که مجلس وی به پایان میرسید شعرا به پا خواسته و مدایح خود را میخواندند. در خانه وی گروهی قرآن کریم را مینگاشتند و گروهی دیگر کتابهای حدیث، فقه، ادب و حتی طب را مینگاشتند، سپس آنها را مقابله، تزیین و نقطه گذاری میکردند. (ابن خلکان، بی تا، ج2/ 440) ابن کلس، گذشته از دانش پروری، خود نیز اهل قلم بود. به غیر از کتاب الرساله وزیریه، او دارای تألیفات دیگری بود از جمله:
1. کتاب فى القراءات.
2. کتاب فى الادیان، که بعداً آن را مختصر کرد.
3. کتاب فى آداب رسولالله (ص).
4. کتاب فى علم الابدان و صلاحها، در هزار برگ.
6. مناسک الحج
ابن کلس در سال 380 ه.ق مرد. همینکه او درگذشت. العزیز، اندوهناک شد و در تشییع جنازه او حضور پیدا کرد و بر او نماز گزارد و نعش او را با دست خود در لحد جاى داد و در کاخ خود او و دواوین (ادارات دولتى) به مدت چند روز تعطیل بود. (ابن اثیر، 1371، ج 21 / 195 و ابوالفداء، 1986، ج 12/ 308)
مقایسه نقش و رویکرد خواجه نظام الملک طوسی و یعقوب بن کلس
برای مقایسه نقش و رویکرد این دو وزیر، ابتدا به عملکرد هریک به طور مجزا پرداخته شد. حالا نقاط اشتراک و افتراق بین این دو وزیر آورده میشود. از جنبه بررسی مذهب این دو وزیر، ابن کلس در ابتدا یهودی بود که بعد به طمع وزارت اسلام آورد و به فراگیری قرآن و فقه پرداخت. در حالیکه خواجه نظام الملک دهقان زادهای بود که در خانوادهای اصیل، ایرانی و متعصب بزرگ شده بود. از جنبه بررسی فرهنگی، ابن کلس تاجر پیشه بود و گذران عمر را به تجارت طی مینمود در حالیکه خواجه عمرش را به امور دیوانی سر کرده بود. همانطور که میبینیم خواجه نظام الملک کاملاً پایبند به اصول مذهبی بود که مطابق با آن بزرگ شده بود و در خانوادهای کاملاً فرهنگی بزرگ شده بود. همین موضوع موجب گردیده، در موفقیت او در نظام تعلیماتی تأثیر بسزایی بگذارد. در حالیکه ابن کلس به مذهبی که در آن تربیت شده بود، پشت پا زد و به جای پرورش در یک محیط فرهنگی، در محیطی اقتصادی، رشد کرد و این موضوع میتواند نشان دهنده این نکته باشد که وزیر ابن کلس در مقایسه با وزیر نظام الملک طوسی در زمینه تعلیم و تربیت از موفقیت کمتری برخوردار خواهد بود، چنانکه در مقایسه شرح حال و عملکرد دیدیم که خواجه نظام الملک با تأسیس نظامیهها در سرتاسر بلاد ایران زمین چه نهضت چشمگیری را انجام داد. از وجوه شتراک بین این دو وزیراین است، ابن کلس هنگامی که به وزارت فاطمیان رسید، اساس نظام فاطمی را بر اساس نظام اخشیدیان اما منطبق بر ساختار حکومتی فاطمیان ساخت و طبق اصول اسماعیلی خلیفه را نماینده خدا بر روی زمین قرار داد. خواجه اساس نظام سلجوقی را بر اساس بازگشت به نظام ایرانشهری و ایران باستان قرارداد که در آن پادشاه از فره ایزدی برخوردار است.
ابن کلس کتاب تألیفی خود را در روزهای جمعه در الازهر و در برخی از ایام در منزل خویش، تدریس میکرد. هدفش از تدریس، آشنایی مردم با تعالیم فقهی اسماعیلی و جذب پیروان مذهب اسماعیلی بود. خواجه نظام الملک به تدریس نمیپرداخت ولی او با تمام مشغلههایی که داشت، بر تمام امور جاری بر نظامیهها، حتی در انتخاب مدرسین نظارت میکرد. ابن کلس و خواجه نظام الملک طوسی هر دو به تشویق علما و حمایت از آنها میپرداختند، و برای آنها امکاناتی جهت تحصیل علم در نظر میگرفتند. هر دو دارای اثر و صاحب تألیف هستند که اثر خواجه نظام الملک ت نامه درباره طریقه مملکت داری است و تألیفات ابن کلس جنبه دینی و فقهی دارد و برای آموزش تعالیم اسماعیلی صورت گرفته است. مقایسه حجم و تعداد تألیفات این دو وزیر و تلاش بینهایت ابن کلس در آشنایی مردم مصر و سایرین با فقه اسماعیلی به خوبی نشان دهنده رقابت و دشمنی خلفای فاطمی با خلفای عباسی است و این در حالی است که خواجه نظام الملک خود را بینیاز از تألیف در زمینه فقه شافعی میبیند چراکه علمای پر قدرت شافعی که از حمایت خلفای عباسی و حکمای سلجوقی برخوردار بودند، خود دارای اثرهای گرانقدری بودند که در نظامیهها تدریس میگشت.
خواجه نظام الملک به عنوان بانی نظامیهها، نهضتی عظیم در ساخت مدارس به وجود آورد و برای تحصیل و تدریس در آنها شرایط سفت و سختی از جمله دارا بودن مذهب شافعی را قرار داد در حالیکه ابن کلس در تأسیس مراکز علمی مصر نقش مهمی نداشت. تنها نقش بسزای او تدوین و تألیف کتب فقهی جهت تدریس در مراکز علمی و ایجاد شرایط و امکانات تحصیل برای طلاب مختلف بود.
نتیجه گیری:
خواجه نظام الملک طوسی و
یعقوب بن کلس هر دو از وزیران با کفایت و بنام دوران خود بودند که عملکردی درخشان
در زمینه تعلیم و تربیت داشتند. هر دو جزء اولین نفراتی بودند که نظام آموزشی را
انتظام بخشیدند. آنها برای ادامه تحصیل دانشآموختگان شرایط سهل و آسان از جنبه
امکانات معیشتی فراهم آوردند تا آنها بتوانند بدون دغدغه مالی در زمینه اعتلای علم
و دانش تلاش کنند. در زمینه حمایت از اساتید و قرار دادن راتبه، احترام و مستمری
برای آنها اقداماتی انجام دادند که تا قبل از آن بینظیر بود. به نظر میرسد تنها
شرطی که مانع از رشد آزادانه علم در آن زمان گردید، شرط مذهب بود. طبق نص وقفن
نویسنده
دکتر نصراله پورمحمدی املشی دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) قزوین
اسناد و مکاتبات زیادی در دوره ی صفوی تحریر و تدوین شده است؛ در این راستا فرامین حکومتی، که در باب ارامنه صادر شده و به فرامین فارسی ماتناداران» مشهور است، از جنبه های مختلف می تواند برای پژوهشگر تاریخ صفویه گره گشا باشد. گرچه این فرامین در باب چگونگی ادارهی اقلیت ارامنه در ایران صادر شده اند، اما ابعاد مختلف زندگی ایشان را شامل می شود و جهت گیری حکومت صفویه در ابعاد مختلف را نشان می دهد. بدون تردید، مطالعه این فرامین و اسناد برای ارائه تصویر کامل تر و دقیق تر روح ی ـ اجتماعی حاکم بر جامعه عصر صفوی لازم و ضروری می باشد. مضاف بر این که رصد کردن ت مذهبی حکومت صفویه در باب اتباع غیر مسلمان، شفاف تر خواهد شد. واژه های کلیدی: فرامین، ارامنه، شاهان صفوی، ماتناداران جهت دانلود فایل مقاله به سایت پرتال جامع علوم انسانی: ensani.ir مراجعه نمائید. |
کتاب جستارهایی در مناسبات شهر و شهرنشینی در دوره سلجوقیان توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است. این کتاب در 2 بخش و 6 فصل موضوعاتی مانند: الگوشناسی شهر ایرانی در دوره سلجوقی، پیشینه شناسی و تحلیل الگوی شهر ایرانی اسلامی، شهر سلجوقی: تکامل؛ شکل یابی و هویت یابی، شکل شناسی شهر دوره سلجوقی، مناسبات اقتصادی – اجتماعی شهرهای دوره سلجوقی، وضعیت تولید کالایی و وضعیت مبادله و توزیع در شهرها را بررسی کرده است.
دکتر یوسفی فر در مقدمه این کتاب با اشاره به اینکه تمدن ها از سه عنصر اصلی انسان، شهر و جهان بینی فراهم آمده اند، چنین نوشته است: فهم پدیده شهر در تاریخ میانه ایران در جهت دهی، تعمیق برداشت و ارزیابی مناسبات قدرت ی، اقتصادی و اجتماعی مسلط بر آن جامعه تاثیر به سزایی می گذارد. از بدو تشکیل حکومت در ایران، فرمانروایان هم به تاسیس شهر مبادرت می کردند و هم از آن به عنوان مقر حکومت خود و نمایندگانشان با اعمال حکومتی دیگر بهره می بردند. بررسی وضعیت ی شهر امکان درک و فهم مناسبات سلطه، ساختار ی، تعامل گروه های اجتماعی با حکومت و مسائل مشابه دیگر را فراهم می آورد. همچنین مهم ترین ویژگی حکومت را در ایران که اختصاص سهم قابل توجهی از مازاد تولید جامعه به خود است می توان بررسی کرد و از روابط مالی حکومت با شهر، کیفیت تولید اقتصادی، مبادله در شهرها، سرنوشت مازاد تولید شهری و مسائل گوناگون این حوزه از جمله وضعیت شکل گیری مناسبات بازرگانی و . آگاه شد.»
نویسنده انتخاب دوره سلجوقیان برای بررسی در این کتاب را نیز اینگونه شرح می دهد: دوره سلجوقی در تاریخ ایران همچون حلقه واسطی است که میراث شهر نشینی و شهرگرایی دوره تمدن اسلامی را در خود پروراند و به مراحل بالاتری رساند و از سوی دیگر به دنبال ورود مغولان به سرزمین ایران و جوامع اسلامی دیگر، مسیر تکاملی تجربه شهرنشینی ایرانی – اسلامی دچار گسست شد. تمدن اسلامی در قرون چهارم و پنجم هجری قمری در مرحله شکوفایی و تحقق ابعاد اجتماعی ویژه خود در سرزمین های مرکزی اسلامی قرار داشت. سپس در قرن پنجم به ویژه قرن ششم هجری قمری مرحله زوال و نشیب در تمدن اسلامی ظاهر گشت. در این بین شهر ایرانی دوره سلجوقیان از یک سو دوره با شکوه تمدنی اسلامی را تجربه کرد و از سوی دیگر موقعیت اجتماعی – اقتصادی و فرهنگی مناسبی را، که در این دوره برای رشد مناسبات شهرنشینی به وجود آمده بود، تجربه نمود. بر این اساس شهر سلجوقی در مرحله فراتر از وضعیت شهرنشینی تمدن اسلامی قرار گرفت. مطالعه نمونه تاریخی چنین شهری باعث می شود تا با اطمینان خاطر از تحقق و بروز فرآیندهای اصلی اجتماعی و اقتصادی تمدن اسلامی، به ارزیابی و تبیین موضوعات این پژوهش در دوره فراز و فرود حکومت سلجوقیان پرداخت.»
درباره این سایت